بدرالدین دمامینیبَدْرُالدّینِ دَمامینی، محمد بن ابی بکر بن عمر (۷۶۳- شعبان ۸۲۷ق/ ۱۳۶۲- ژوئیه ۱۴۲۴م) معروف به ابن دمامینی، ادیب و شاعر مالکی مذهب مصری است. فهرست مندرجات۱.۱ - اساتید ۱.۲ - تدریس ۱.۳ - تدریس تجارت و قضاوت ۱.۴ - عزل از قضاوت ۱.۵ - ثروت و مقام در هند ۱.۶ - مراودت و مصاحبت با برخی علما ۱.۷ - شاگردان ۱.۸ - وفات ۱.۹ - اشعار ۱.۱۰ - آثار ۱.۱۱ - آثار چاپی ۱.۱۲ - آثار خطی ۱.۱۳ - آثار یافت نشده ۲ - فهرست منابع ۳ - پانویس ۴ - منبع ۱ - معرفی بدر الدین دمامینیاو در اسکندریه زاده شد و در همانجا دانشآموزی را آغاز کرد. نحو و فنون خط و نگارش و شعر را به خوبی فراگرفت و نیز از فقه و دیگر علوم بهره برد. [۱]
احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، ج۸، ص۹۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۲]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۵، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۴]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج، ج۱، ص۴۸۹، به کوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
۱.۱ - اساتیددمامینی در زادگاه خود از درسهای بهاءالدین ابن دمامینی ، عبدالوهاب قروی و ابن عرفه ، در قاهره از ابن ملقّن و مجدالدین اسماعیل حنفی ، و در مکه از قاضی ابوالفضل نویری و جز آنان علم آموخت [۵]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۵، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۶]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج، ج۱، ص۴۹۰، به کوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
همچنین از مجلس درس ابن بلقینی و جمالالدین اُمیوطی دانش اندوخت. [۷]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج، ج۱، ص۴۹۰، به کوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
او از کمالالدین دمیری نیز به عنوان شیخ خود یاد کرده است. [۸]
حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۶۹۶.
[۹]
عبدالحی، نزهة الخواطر، ج۳، ص۱۲۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۱م.
۱.۲ - تدریسدمامینی نخست در مدارس اسکندریه به تدریس پرداخت و نیابت حکم قاضی ناصرالدین ابن تنسی (د ۸۰۱ق/۱۳۹۹م) را که با وی پیوند خویشاوندی داشت، برعهده گرفت [۱۰]
احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، ج۸، ص۹۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۱۱]
احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، ج۸، ص۳۰۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۱۲]
احمد ابن حجر عسقلانى، رفع الاصر ، ۱، ص۱۰۷ ، به کوشش حامد عبدالمجید و دیگران، قاهره، ۱۹۵۷م .
[۱۳]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۵، قاهره، ۱۳۵۴ق.
سپس چون ابن تنسی در ۷۹۴ق/۱۳۹۲م به قاهره رفت و قضای مالکیان را عهدهدار گردید، وی را با خود برد و به نیابت خویش برگماشت.دمامینی در این دوره، در الازهر نیز به تدریس نحو پرداخت و شهرتی فراهم آورد. [۱۴]
احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، ج۸، ص۳۰۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۱۵]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۵، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۱۷]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج، ج۱، ص۴۸۹، به کوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
۱.۳ - تدریس تجارت و قضاوتدمامینی چندی بعد به اسکندریه بازگشت و به تدریس مشغول شد. او علاوه بر نیابت حکم ، از راه تجارت روزگار میگذرانید، [۱۸]
احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، ج۸، ص۳۰۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۲۰]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج، ج۱، ص۴۸۹، به کوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
اما دوباره قصد قاهره کرد. [۲۲]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج، ج۱، ص۴۸۹، به کوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۲۳]
عبدالحی، نزهة الخواطر، ج۱، ص۱۲۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۱م.
سپس در ۸۰۰ق به دمشق رفت و از آنجا آهنگ گزاردن حج کرد. [۲۴]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۵، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۲۵]
سیوطی، بغیة الوعاة، ج۱، ص۶۶، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
آنگاه در ۸۰۱ق/۱۳۹۹م به اسکندریه بازگشت. [۲۷]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۱، ص۲۳، قاهره، ۱۲۹۹ق.
[۲۸]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۱، ص۱۴، قاهره، ۱۲۹۹ق.
دمامینی این بار روی از قضا برتافت و خطابت مسجد جامع را برگزید و کارگاه حریربافی بزرگی نیز برپا کرد و به کسب پرداخت؛ اما پس از چندی به علت آتش سوزی، مبالغ بسیاری مدیون شد و به ناحیه صعید گریخت. طلبکاران وی را تعقیب کردند و به خواری به قاهره بردند. او به پشتیبانی ابن حجة حموی و ناصرالدین بارزی از گرفتاری رَست و سمت قضای مالکیان را نیز برعهده گرفت. [۲۹]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۵، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۳۱]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج، ج۱، ص۴۸۹، به کوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
۱.۴ - عزل از قضاوتبا اینهمه، بر شیوه سلوک دمامینی ایرادهایی وارد آمد که به عزلش انجامید. نسبت به نوع رفتار او - که در گزارشهای موجود به ابهام سخن رفته است [۳۲]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۵، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۳۳]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۶، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۳۴]
علیخان مدنی، سلوة الغریب، ج۱، ص۱۸۲، به کوشش شاکر هادی شکر، بیروت، عالم الکتب.
- چیزی به روشنی نمیتوان دریافت؛ اما تمایل شخصی وی به پرداختن به مباحث ادبی و عدم اعتنای لازم به علم فقه را نیز نباید از نظر دور داشت.بر این مقصود، هجویه بدرالدین بشتکی را میتوان گواه گرفت. [۳۵]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۶، ص۲۷۸، قاهره، ۱۳۵۴ق.
۱.۵ - ثروت و مقام در هندبدرالدین دمامینی، در این زمان، به بارگاه مؤید، شیخ بن عبدالله محمودی (حک ۸۱۵ -۸۲۴ق/۱۴۱۲-۱۴۲۱م) راه یافت. [۳۶]
احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، ج۸، ص۳۰۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
او در ۸۱۹ق/۱۴۱۶م حج گزارد و سال بعد به یمن رفت. یک چند نیز در مسجد جامع شهر زبید تدریس نمود. اما درس وی رونقی نیافت. [۳۷]
احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، ج۸، ص۳۰۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۳۸]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ص۱۸۵، قاهره، ۱۳۵۴ق.
آنگاه از طریق دریا راه هند در پیش گرفت و در همان سال قدم به گجرات نهاد. در آنجا شاگردان بسیار بر او گرد آمدند و ثروتی هنگفت و مقامی بلند یافت. [۳۹]
احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، ج۸، ص۳۰۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۴۰]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ص۱۸۵، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۴۱]
عبدالحی، نزهة الخواطر، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۱م.
۱.۶ - مراودت و مصاحبت با برخی علماوی با بزرگانی چون مقریزی ، ابن خلدون و ابن حجر عسقلانی مراودت و مصاحبت داشته است [۴۲]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۶، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۴۳]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۷، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۴۴]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۱، ص۱۴، قاهره، ۱۲۹۹ق.
[۴۵]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۱، ص۴۵، قاهره، ۱۲۹۹ق.
[۴۶]
احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، ج۸، ص۳۰۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
از آن جمله اینان را نیز میتوان نام برد: قاضی محبالدین ابنشحنه (د ۸۱۵ق/۴۱۲م) که تقریظی از وی بر کتاب نزول الغیث ، و نیز پاسخی که بر سؤال دمامینی از دو موضع کشاف زمخشری نگاشته، به دست آمده است [۴۷]
محمد سخاوی، الذیل علی رفعالاصر، ج۱، ص۴۱۸-۴۲۴، به کوشش جوده هلال و محمد محمود صبح، قاهره، ۱۹۶۶م.
امینالدین محمد بن محمد انصاری و فضلالله بن عبدالرحمان بن مَکانس و قاضی صدرالدین ابن آدمی و عیسی بن حجاج ، ملقب به العالیه که پارهای از اخبار و مکاتبات آنان با بدرالدین را غزولی در مطالع البدور آورده است [۴۸]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۱، ص۲۲، قاهره، ۱۲۹۹ق.
[۴۹]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۱، ص۹۷، قاهره، ۱۲۹۹ق.
[۵۰]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۲، ص۷۸، قاهره، ۱۲۹۹ق.
[۵۱]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۲، ص۸۳، قاهره، ۱۲۹۹ق.
[۵۲]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۲، ص۸۴، قاهره، ۱۲۹۹ق.
[۵۳]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۴، قاهره، ۱۲۹۹ق.
و سرانجام ابن حجة حموی که رساله بحریه خود را برای دمامینی نگاشته است. [۵۴]
علیخان مدنی، سلوة الغریب، ج۱، ص۱۲۴-۱۲۶، به کوشش شاکر هادی شکر، بیروت، عالم الکتب.
۱.۷ - شاگرداناز شاگردان بدرالدین دمامینی اینان را میتوان نام برد: قاضی بدرالدین ابوالمحاسن جمالالدین محمد شافعی ، زینالدین عبادة بن علی انصاری ، عبدالقادر مکی ، قاضی عزالدین ابوالبرکات ، علی بن عبدالله غزولی و یحیی بن عبدالرحمان عجیسی . او همچنین به قاضی شرفالدین مناوی و ابن حجر عسقلانی و فرزندانش اجازه روایت داده است. [۵۵]
محمد سخاوی، الذیل علی رفعالاصر، ص ۳۵۰، به کوشش جوده هلال و محمد محمود صبح، قاهره، ۱۹۶۶م.
[۵۶]
محمد سخاوی، الذیل علی رفعالاصر، ج۱، ص۱۸-۱۹ ،به کوشش جوده هلال و محمد محمود صبح، قاهره، ۱۹۶۶م.
[۵۷]
محمد سخاوی، الذیل علی رفعالاصر، ج۱، ص۴۴۴، به کوشش جوده هلال و محمد محمود صبح، قاهره، ۱۹۶۶م.
[۵۸]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۱، ص۲۰۵ ،قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۵۹]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج ۴، ص۱۷ ،قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۶۰]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۴، ص۲۸۴ ،قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۶۱]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج ۵، ص۱۵۴ ،قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۶۲]
محمد سخاوی، الجواهر و الدرر، ج ۱، ص۱۷۵ ،به کوشش حامد عبدالمجید و طه زینى، قاهره، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م .
[۶۳]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج، ج۱، ص۴۹۰، به کوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
۱.۸ - وفاتوی سرانجام در گلبرگه (در ایالت دکن هندوستان) وفات یافت. [۶۴]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۵، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۶۵]
عبدالحی، نزهة الخواطر، ج۳، ص۱۳۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۱م.
[۶۶]
عبدالحی، نزهة الخواطر، ج۳، ص۱۳۱، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۱م.
[۶۷]
احمد مقریزی، السلوک، ج۲، ص۷۰۲، به کوشش سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۶۸]
احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، ج۸، ص۹۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
دمامینی استعدادی فراوان و سَری پر سودا داشت. برخی روایات حکایت از آن دارد که وی با سم به قتل رسیده است [۶۹]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج ۷، ص۱۸۵ ،قاهره، ۱۳۵۴ق .
[۷۱]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج، ج۱، ص۴۸۹، به کوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
و ممکن است تعبیر «مرگ ناگهانی» در برخی گزارشها را ناظر به همین نکته دانست. [۷۲]
احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، ج۸، ص۹۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
۱.۹ - اشعاراز سرودههای بدرالدین اشعاری برجای مانده که بیشتر در قالب رباعی است و توجه شاعر به صنایع لفظیِ بدیعی و میل به تفنن در مضامین، در آنها هویداست. بیشترین سرودههای وی در تغزل است [۷۳]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۲، ص۲۹۳، قاهره، ۱۲۹۹ق.
[۷۴]
احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، ج۸، ص۹۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۷۵]
احمد ابن حجر عسقلانی، رفع الاصر، ج۱، ص۱۰۷، به کوشش حامد عبدالمجید و دیگران، قاهره، ۱۹۵۷م.
[۷۶]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۶ ،قاهره، ۱۳۵۴ق
[۷۷]
محمد سخاوی، الجواهر و الدرر، ج۱، ص۸۳ ،به کوشش حامد عبدالمجید و طه زینى، قاهره، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م
[۷۹]
احمد خفاجی، ریحانة الالباء، ج۲، ص۱۱۰، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
[۸۰]
علیخان مدنی، انوار الربیع فی انواع البدیع، ج۲، ص۵۶، به کوشش شاکر هادی شکر، کربلا، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م.
[۸۱]
علیخان مدنی، انوار الربیع فی انواع البدیع، ج۳، ص۸۹، به کوشش شاکر هادی شکر، کربلا، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م.
[۸۲]
علیخان مدنی، سلوة الغریب، ج۱، ص۱۸۵، به کوشش شاکر هادی شکر، بیروت، عالم الکتب.
[۸۳]
عبدالحی، نزهة الخواطر، ج۳، ص۱۳۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۱م.
۱.۱۰ - آثاربدرالدین بیشتر آثار خود را درباره قواعد و مباحث ادبیات عرب نگاشته است: ۱.۱۱ - آثار چاپی۱. تحفة الغریب فی حاشیة مغنی اللبیب. بدرالدین دمامینی چند بار به تحشیه و شرح کتاب مغنی اللبیب ابن هشام پرداخت. وی نخستین حاشیه خود را در یمن [۸۴]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۵ ،قاهره، ۱۳۵۴ق
و به قولی در مصر [۸۵]
احمد شمنی، المنصف من الکلام علی مغنی ابن هشام، ج۱، ص۲، تهران، مکتبة الحوزه.
نگاشت و بعد در هند از آن چشم پوشید و از نو به تألیفی دیگر پرداخت [۸۶]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج، ج۱، ص۴۸۹، به کوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
و آن را در ۸۲۴ق در شهر نهرواله از ایالت گجرات به پایان برد.تقیالدین احمد شمنی حاشیهای نگاشت و آن را المنصف من الکلام علی مغنی ابن هشام نام کرد و در مقام نقد دمامینی برآمد. کتاب بدرالدین دمامینی در ۱۳۰۵ق/۱۹۸۸م در مصر، در حاشیه شرح شمنی چاپ شده است. ۲. العیون الفاخرة الغامزة علی خبایا الرامزة، شرحی است بر منظومة الرامزة خزرجی در عروض و قافیه که در ۸۱۷ق در صعید مصر نوشته شده است. [۸۷]
محمد بدرالدین دمامینی، العیون الفاخره، ج۱، ص۱۰۱، قاهره، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
این کتاب بارها در مصر و ترکیه به چاپ رسیده، از جمله در قاهره (۱۹۷۳م) و به کوشش حسانی حسن عبدالله منتشر شده است. ۱.۱۲ - آثار خطی۱. الاستدلال بالاحادیث النبویة علی الاحکام النحویة. از این اثر تنها یک نسخه از سرآغاز کلام آن، در دست است. این نسخه در مجموعهای (شم ۳۵۳) در کتابخانه آمبروزیانا نگهداری میشود. ۲. اظهار التعلیل المغلق لوجوب حذف عامل المفعول المطلق. نسخهای از این رساله که به یک مسأله نحوی میپردازد، در لیدن محفوظ است. ۳. تعلیق الفرائد علی تسهیل الفوائد، شرحی است بر تسهیل الفوائد و تکمیل المقاصد اثر معروف ابن مالک که دمامینی در فاصله سالهای ۸۲۱ و ۸۲۵ق آن را نوشت و به احمدشاه، فرمانروای گجرات (۸۱۴ - ۸۴۵ق/۱۴۱۱-۱۴۴۱م) تقدیم کرد. از این کتاب نسخههای متعددی در ظاهریه دمشق و ایندیا آفیس موجود است. [۸۸]
ظاهریه، خطی، ج۱، ص۱۰۰- ۱۰۶.
۴. جواهر البحور فی العروض. [۸۹]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۵، قاهره، ۱۳۵۴ق.
۵.الحلاوة السکریة فی شرح الفواکه البدریة، شرحی است که بدرالدین بر کتاب الفواکه البدریة خود نگاشته است. از این کتاب یک نسخه در کتابخانه ظاهریه وجود دارد. [۹۰]
ظاهریه، خطی، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲.
۶. شمس المغرب فی المرقص المطرب. نسخهای از این کتاب در کتابخانه برلین نگهداری میشود. ۷. عین الحیاة، اختصاری است از کتاب حیاة الحیوان دمیری که بهزعم بدرالدین دمامینی با وجود محاسنی که داشت، پر طول و تفصیل بود. او در ۸۲۳ق کار تلخیص کتاب را به پایان برد و آن را به احمدشاه هدیه کرد. [۹۱]
حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۶۹۶ -۶۹۷.
[۹۲]
عبدالحی، نزهة الخواطر، ج۳، ص۱۳۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۱م.
البته از دیدگاه برخی، او در این تلخیص، راه افراط پیموده، و به اصل اثر خلل وارد نموده است. [۹۳]
علیخان مدنی، سلوة الغریب، ج۱، ص۱۸۳، به کوشش شاکر هادی شکر، بیروت.
از این کتاب نسخههایی بر جای مانده است. ۸.الفتح الربانى فى الرد على البنبانى. ایناثر پاسخى است به بنبانى که بر تعلیقات بدرالدین بر صحیح بخاری اعتراضاتى نموده بود. نسخهای از این نوشته در کتابخانه دانشگاه لیدن .نسخهای از این نوشته در کتابخانه دانشگاه لیدن. ۹. القوافی، نسخههایی از آن همراه با شرح محمد بن عثمان بلخی یافت میشود. ۱۰. مصابیح الجامع، شرحی است بر کتاب الجامع الصحیح (یا صحیح بخاری) که با عنایت به الفاظ غریب و مباحث اعرابی آن نگاشته شده است. این اثر که در هند نوشته شده، [۹۴]
حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۵۴۹.
با عنوانهای المصابیح فی شرح الجامع الصحیح [۹۵]
بغدادی، هدیه، ج۲، ص۱۸۵.
[۹۶]
بغدادی، ایضاح، ج۲، ص۱۶۲-۱۶۳.
و مصابیح الجامع الصحیح [۹۷]
عمررضا کحاله، المستدرک علی معجم المؤلفین، ج۱، ص۶۱۳، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵م.
نیز یاد شده است.نسخههای متعدد این کتاب را میتوان در اطراف و اکناف سراغ گرفت. [۹۸]
زرکلی، اعلام، ج۶، ص۵۷.
نورعثمانیه، [۹۹]
نور عثمانیه، کتبخانه سنده محفوظ کتب موجوده نین دفتری ،ص ۵۰ ، استانبول، ۱۳۰۳ق .
۱۱. منشآت و رسائل کوتاه. غزولی به برخی از این نامهها اشاره کرده است [۱۰۰]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۱، ص۲۳، قاهره، ۱۲۹۹ق.
[۱۰۱]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۱، ص۹۷-۹۹، قاهره، ۱۲۹۹ق.
و برخی دیگر را میتوان در کتابخانه برلین سراغ گرفت.۱۲. المنهل الصافی، شرحی است به شیوه مزجی بر کتاب الوافی فی النحو محمد بن عثمان بلخی که بدرالدین دمامینی در هند نگاشته، و به احمدشاه پیشکش کرده است. از این کتاب نسخههایی به صورت کامل در برخی کتابخانهها [۱۰۲]
ظاهریه، خطی، ج۱، ص۵۱۰ -۵۱۱.
موجود است.۱۳. نزول الغیث، اثری است انتقادی بر شرح صلاحالدین صفدی بر منظومه لامیة العجم با عنوان الغیث الذی انسجم. این کتاب که در حدود سال ۷۹۴ق در مصر تألیف شده است، با اقبال و تمجید علما از جمله قاضی محبالدین ابن شحنه و شمسالدین محمد بن محمد غماری مواجه شد. [۱۰۳]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۹، ص۱۴۹، قاهره، ۱۳۵۴ق.
[۱۰۴]
محمد سخاوی، الذیل علی رفعالاصر، ج۱، ص۴۱۸-۴۱۹، به کوشش جوده هلال و محمد محمود صبح، قاهره، ۱۹۶۶م.
علاءالدین علی بن محمد اقبرسی (د ۸۶۲ق/۱۴۵۸م) ردیهای بر این کتاب با عنوان تحکیم العقول بافول البدر بالنزول نگاشته است. [۱۰۵]
کورکیس عواد، «ذخائر التراث العربی فی مکتبة چستربیتی»، ج۱، ص۲۰۲، المورد، بغداد، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
[۱۰۶]
سید، خطی، ج۱، ص۱۴۵.
از این اثر نسخ خطی بسیاری در کتابخانه های دمشق، قاهره ، لیدن ، آمبروزیانا ، اسکورال ، و چستربیتی برجای مانده است [۱۰۷]
ظاهریه، خطی، ج۲، ص۳۴۴-۳۴۶.
[۱۰۸]
ظاهریه، خطی، ج۱، ص۴۰۶-۴۰۷.
[۱۰۹]
کورکیس عواد، «ذخائر التراث العربی فی مکتبة چستربیتی»، ج۱، ص۲۰۲، المورد، بغداد، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
[۱۱۰]
سید، خطی، ج۳، ص۱۶۰.
۱.۱۳ - آثار یافت نشده۱. تقریظ بر منظومة سیرة المؤیدِ ابن ناهض حلبی. [۱۱۱]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۵، قاهره، ۱۳۵۴ق.
۲ . دیوان شعر. [۱۱۲]
بغدادی، هدیه، ج۲، ص۱۸۵.
۳ . الفاکهة البدریة، اثری است به نظم و نثر که بدرالدین گزیدهای از نوشتهها و سرودههای خویش را در آن آورده، و در ۷۹۰ق آن را به پایان برده است. [۱۱۳]
حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۲۱۵-۱۲۱۶.
۴ . لمحة البدر، «مقامه» ای است مختصر . [۱۱۴]
حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۵۶۱.
[۱۱۵]
بغدادی، هدیه، ج۲، ص۱۸۵.
۵ . معدن الجواهر، شرحی است بر کتاب جواهر البحور از آن خود مؤلف. [۱۱۶]
حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۶۱۳.
[۱۱۷]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج، ج۱، ص۴۸۹، به کوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
۶ . مقاطعالشرب، اثری است که بدرالدین دمامینی قطعاتی منتخب از خمریات را در آن گردآورده است. [۱۱۸]
علی غزولی، مطالع البدور، ج۱، ص۱۶۴، قاهره، ۱۲۹۹ق.
[۱۱۹]
محمد سخاوی، الضوء اللامع، ج۷، ص۱۸۵، قاهره، ۱۳۵۴ق.
۲ - فهرست منابع(۱) احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م. (۲) احمد ابن حجر عسقلانی، ذیل الدرر الکامنة، به کوشش عدنان درویش، قاهره، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. (۳) احمد ابن حجر عسقلانی، رفع الاصر، به کوشش حامد عبدالمجید و دیگران، قاهره، ۱۹۵۷م. (۴) احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج، به کوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. (۵) محمد بدرالدین دمامینی، العیون الفاخره، قاهره، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. (۶) بغدادی، ایضاح. (۷) بغدادی، هدیه. (۸) حاجی خلیفه، کشف. (۹) احمد خفاجی، ریحانة الالباء، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م. (۱۰) زرکلی، اعلام. (۱۱) محمد سخاوی، الجواهر و الدرر، به کوشش حامد عبدالمجید و طه زینی، قاهره، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۱۲) محمد سخاوی، الذیل علی رفعالاصر، به کوشش جوده هلال و محمد محمود صبح، قاهره، ۱۹۶۶م. (۱۳) محمد سخاوی، الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۴ق. (۱۴) سید، خطی. (۱۵) سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م. (۱۶) احمد شمنی، المنصف من الکلام علی مغنی ابن هشام، تهران، مکتبة الحوزه. (۱۷) ظاهریه، خطی. (۱۸) عبدالحی، نزهة الخواطر، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۱م. (۱۹) علیخان مدنی، انوار الربیع فی انواع البدیع، به کوشش شاکر هادی شکر، کربلا، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م. (۲۰) علیخان مدنی، سلوة الغریب، به کوشش شاکر هادی شکر، بیروت، عالم الکتب. (۲۱) کورکیس عواد، «ذخائر التراث العربی فی مکتبة چستربیتی»، المورد، بغداد، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م. (۲۲) علی غزولی، مطالع البدور، قاهره، ۱۲۹۹ق. (۲۳) عمررضا کحاله، المستدرک علی معجم المؤلفین، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵م. (۲۴) احمد مقریزی، السلوک، به کوشش سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره، ۱۹۷۲م. (۲۵) نور عثمانیه، کتبخانه سنده محفوظ کتب موجوده نین دفتری، استانبول، ۱۳۰۳ق. ۳ - پانویس
۴ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بدرالدین دمامینی»،ج۱۱، ص۴۶۲۶. |